تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه*

بعد از شام رفت روی مبل و دست چربش رو چسبوند روی آینه. حالا یک هفته ست آینه رو که گردگیری میکنم مراقبم جای انگشتهای کوچولوش پاک نشه :)

عنوان از دکتر شفیعی کدکنی

اینها تازه عیان است؛ وای از پنهانی ها

روی سایت دیوار دیشب یک آگهی جهت جذب نیروی متخصص دیدم که بخشی از آگهی بدین شرح بود:خانوم زیبا، قد بلند، مجرد با انگیزه و انعطاف پذیر و بدون مشکل جهت ماندن در ساعات اضافه کاری و ...

قطعا معنی انعطاف پذیر را از کلمات پس و پیش آن میشود فهمید!

فانی قریب*

گفتم این آیه به قدری زیباست که اگر الان یه کشور غیراسلامی بودم و از مسلمونها پیش زمینه  ذهنی نداشتم ایمان میاوردم! 

عنوان بخشی از آیه ۱۸۶ سوره بقره

جمعه ۲۹ دی

هوا امروز مطبوع و دلپذیره. اگر نرید پیاده روی ناشکری کردین!

حالا وقتشه که بس کنی

اگر شما هم مثل من تلویزیون ایران می بینید قطعا جمله بالا رو که آقایی به شکل ریتمیک در تیزر تبلیغاتی شامپو بس میخونه شنیدین.حالا منصفانه "حالا وقتشه که بس کنی" بیشتر به کمپ ترک اعتیاد ربط داره یا شامپو؟!

ممنون که شروع کردی

از اونجا که دیکته نانوشته غلط نداره گاهی لازمه بابت غلط دیکته ای هایی که داریم از خودمون قدردانی کنیم که جرئت کردیم حتی به غلط دیکته نوشتیم !

ساده

از معاشرت با معمولی ها لذت می برم. کسانی که فکر نمیکنند gift هستند برای جهان!

تازگی نشانه های سطحی بودن را در خودم تشخیص میدهم اما نه پنهانش میکنم نه با آن میجنگم نه تظاهر میکنم که اینطور نیستم. از قضا وقتی تعهد ندارم که بی نقص باشم زندگی پذیرفتنی تر شده‌.

به اندازه بودن

اینکه بفهمیم ما فخر زمین و زمان نیستیم و اتفاقا آدم هایی معمولی و ساده ایم نشانه فهم و مرتبه ای از کمال است.
نه تواضع الکی! ولی افتادگی خودش حدکمال فیض است.

سیاهچاله های شخصیتی

هر بار به اصرار سعی کردم مثلا خودم را دارای ویژگی x نشان بدهم عمیقا به من ثابت شده فاقد ویژگی مذکور هستم و تنها یک نقاب نمایشی از آن دارم.
درباره دیگران هم همین طور است.

"این" اسم اشاره به اشیاست

قبل از طلوع یک مرد از ماشین هلش داد بیرون. با مانتویی که از بین دکمه های نبسته اش بدن عریانش پیدا بود خوابید کف پیاده رو. نزدیکش رفتم گفتم خانوم میتونم کمکتون کنم؟ چند بار صدا زدم برگشت گفت با منی؟ به من گفتی خانوم! گشت پلیس رد میشد.ایستاد گفت خانوم کنار این نمون؛ هر روز از یه ماشین جدید می ندازنش اینجا .دلم مچاله شد دوست داشتم کنارش بمانم دکمه های لباسش را ببندم بغلش کنم ببوسمش اما راهم را کشیدم و رفتم.