۱۷۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این*

در حق من لبت این لطف که می فرماید

سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این

آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید

گو در این کار بفرما نظری بهتر از این


چو پرده برافتد نه تو مانی و نه من*

نه روزهای بد عقوبت هست، نه روزهای خوب پاداش.

زندگی پر از مساله ست که پذیرش و یا حلش رو تمرین میکنیم. با این نگاه آسونتر زندگی میکنم تا اینکه فکر کنم خدا، معشوق آزار هست و چون من لیلی ش هستم هر روز کاسه کوزه م رو میشکنه. زندگی بازی فکریه...جدیش نگیر اما ادامه ش بده و سرخوش باش که ارزش تو به جایگاهت در بازی ربطی نداره. ارزش تو به تعریف شخصی و یک نفره ت از خودت بستگی داره. 

جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است*

زندگی انقدر غیرمنتظره پیش میره که باورش سخته... فکر کن یه سفر دریایی اومدی! نمیشه از تکان های کشتی گله کرد.اجتناب ناپذیره و این بدیهی ترین مسئله های سفرت هست...

به ناکجا رفتن

به فراری های میدان جنگ می مانیم. میترسیم به پشت سر نگاه کنیم مگر کسی دنبالمان باشد و لحظه ای را برای گریز از دست بدهیم. فقط می دویم که دور شویم ...

بیا و چشم نمت را بنه به چشم نمم*

فکر کن. میگه چشمانت را که از اشک نمناک شده بر چشمان خیس من بگذار. شما عاشق این ادبیات نمیشید؟

آقای عامه پسند

ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم
ولی به دنبال لذت بردن میگردیم
باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن
لذت بردن از رنج هایی ست که میکشیم
چارلز بوکوفسکی

کاسه ای زیر نیم کاسه*

اگر همکارتون اول صبح با کلی گل نرگس وارد اتاق شد با این توجیه که "جلوی ماشینتون چند وقت پیش نرگس دیدم؛ فکر کردم حتما دوست دارید!" شک نکنید این پایان ماجرا نیست و احتمالا ایشون قراره مرخصی تشریف ببرن و حجم انبوهی کار انتظار شما رو میکشه.

Spotlight

بیشترین چیزی که از سریال How I met your mother یاد گرفتم اهمیت حرف زدن بوده. که اگه مشکلی بینتون هست، برین سراغ طرف و باهاش حرف بزنین. و خوب مادامی که طرف مقابلتون آدم منطقیه، این روش در موردش جواب میده. این وسط بدترین اتفاقی هم که بعد از حرف زدن ممکنه بیفته اینه که هیچ اتفاقی نیفته.

از کانال ضحی

گیله مرد

استادم میگفت آدم در تنهایی خودش رو میسازه در جمع اونچه پیش تر ساخته شده رو به نمایش میگذاره. میگفت برای تغییر زندگیت؛ از تغییر تنهاییت شروع کن.  

خواهری که تو هستی

به خواهرم میگم احساسم به پیامهات مثل احساسی هست که به پیامک واریز سود بانک دارم. خندید گفت مرسی از ابراز علاقه ت اسکروچ. 
یه آهنگ درب و داغون شنیدم دیروز در تاکسی میگفت بغل کن تو دستات بشم من تیکه تیکه. یه لحظه ذهنم رفت پیش مریم و بابا؛ دوتاشون وجودشون امنیت و آرامش میده و دلگرم کننده ست. یه شادی سرمست کننده مثل غلت زدن در رختخواب صبح روز تعطیل.