۶ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

خواب طلایی

گفتم اگر میدونستی چقدر دوستت دارم شبها خوابت نمی برد

گفت الانم که نمیدونم شبها از فکرت خوابم نمی بره

لبخند زدم بعد از چند سال به جای خوبی رسیدیم انگار

نگذار عادت کنی

باید به زنانگی م احترام بذارم و عبور کنم

ببین چقدر ساده ست و چقدر سخته

خوشست خلوت اگر یار، یار من باشد*

کاش من شهرزاد بودم 

و هرشب با داستانهای شبانه م نوازشت میکردم که بخوابی

ولی فاطمه ام 

و فقط میتونم در سکوت و تاریکی به صدای نفسهات گوش بدم تا خوابم ببره....

تو تپش قلب خونه ای

زنگ در رو که با سرانگشتت میزنی خونه رو با داشتنت خوشبخت میکنی؛ و این قصه_اتفاق زیبای برگشتت به خونه_ هیچ وقت تکراری نمیشه.

دوم تیر چهارصد؛ روز رفتنت

من تو رو از دست ندادم.از دست نمیدم

حرفهات یادم می مونه؛ قول میدم.

خانه ی امید

دستهات و نوازشهات و بوسه هات و آغوشت هرگز از یادم نمیره

مهربونیهات....

صورتت رو که خوابوندیم روی خاک فکر کردم روزهای زیادی کنارت خوشبخت بودم؛ هنوز هم خوشبختم چون تکیه گاه امن دشواریهای زندگی من بودی.