۱۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

تو را بچین و تو را بو کن *

صبح ها دویدن با گروه یه حال خوش غیرقابل وصف داره. 

درست موقع سپیده لباس می پوشم و از پارک بیرون میام.

زندگی به شکلی نگفتنی زیباتر شده. تصویرم در آینه زیباتر شده :) 

* از حسین صفا

کی باورش میشد

وقتی هجده ساله بودم تصمیم داشتم در یک شرکت عمرانی کار کنم که هرچه تلاش کردم مدیرعامل شرکت با استخدامم موافقت نکرد و من ساعتها بعد از شنیدن نتیجه مصاحبه، با امید قدم زدم و گریه کردم. 

امروز واحد رسیدگی فنی بودم که مدیرعامل دیدم . با معاون عمران جلسه داشتن و اتفاقی از مسئول دفتر عمران مشکلشون رو شنیدم.

دنیا بازی های عجیبی داره.

تنها دارایی تو، تو هستی!

لذت بخش ترین دردی که در زندگیم تجربه کردم؛ بدن دردِ بعد از ورزش هست. 

دردی به غایت شیرین که نوید بخش یک روز بهتر هست؛ روزی که حالت با خودت بهتر شده چون برای خودت تلاش کردی.

 

من ماهم و تو ماهی این برکه ی کاشی*

حالم خوبه 

شبیه یه قلعه ی امن که مراقب شاهزاده خانومش هست 

سفر رفتم مهمونی دادم هدیه خریدم به خودم رسیدم

کارتون دیدم غذا و دسر و سالاد و پیش غذا درست کردم

کمد لباسهام رو مرتب کردم

پادکست گوش دادم شعر خوندم 

زندگی کردم.

*عنوان از علیرضا بدیع

نزدیک ترین تجربه ی از دست دادن

مرغ عشق تبسم ۵ ساله ی ما، مرد. ساعت ها گریه کرد.

چون یکرنگ زرد بود این اسم برای مرغ عشقش انتخاب کرده بود.

مامانش که تلاش می‌ کرد آرومش کنه گفت یادته مامانت مرده بود خودت چقدر گریه میکردی؛ منم الان بچه م مرده. تازه مامان شما سنگ (قبر) داره ولی بچه ی منو انداختین زیر آشغالها وقتی مرد.

معصومیت حرفهاش و قیاسش برای اینکه ما غمش رو درک کنیم مسحورم کرد.

گریزِ دلپذیر

یادم باشه نگذارم کسی کنارم درد بکشد و تحمل کند.

یادم باشه نگذارم کسی به اعتبار دوست داشتن، مدام من را ببخشد.

یادم باشد نگذارم روزی کسی کنار من احساسی را پیدا کند که حالا من دارم؛ اینکه از فرارم خوشحالم و دلخوشم که قرار است دیگر نباشد.

بی درد نفس کشیدن

خیلی خوشحالم؛ خیلی زیاد 

به اندازه ی روزی که دیگه با دستگاه ونتیلاتور نفس نمیکشیدم؛ من دیگه با درد نفس نمیکشم. دیگه با تو نفس نمیکشم...حالِ سبکی دارم؛ امیدوارم روزهای بهتر بیاد. 

جهان دوباره زیبا شده؛ این زمستان به شکوهِ آغوش خودم پی بردم و به خودم برگشتم. رسیدنم به خیر :)

بعدش شاید دیگه نتونی باخودت چشم تو چشم بشی

حفظ رابطه به تاب آوری نیاز داره.

ولی خب مهمه که داریم چی رو تاب میاریم و برای چه هدفی و با چه استدلالی.

و من الله توفیق 

ببخش که دلتنگ نیستم

جدا شدن با فاصله گرفتن و با دور انداختن تفاوت داره.

من تو رو دور انداختم؛ ازت جدا نشدم. طبیعتا هیچ کس دلتنگ چیزهایی که دور انداخته نمیشه.

دودِ درجه ی دو

میدونی ‌‌‌‌فلانی 

من هیچ وقت یادم نمیره که تو رو دارم

تو هم منو یادت نمیره

اما دلتنگیم برای تو رو آدمهایی پر میکنن که ناخن شصت پات هم نیستن. این بده.