۳ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

به تماشا سوگتد*

دیشب پشت تلفن کلی داد زد. بعدش تماس تصویری گرفتم دیدم سخته برام نگاهش کنم چون ازش دلخور بودم.

دیدن؛ دل میخواد.

ای مونس و غمگسار چونی بی من*

چرا منتظرم حالم رو بپرسی؟ شاید چون رفاقت حرمت داره و تو هنوز در شمار رفقایی برای من.

چرا من حالت رو نمی پرسم؟ چون جون طرد شدن ندارم...تو همان لبخندی بر لبانم.

یک بار دیگه

از یه جنگ چهل روزه برگشتم. چهل روز بخش مراقبت های ویژه در سکوت و سکون مطلق بودم و آفتاب رو ندیدم.

حالا زندگی رو از اول شروع کردم؛ تمرین کردم تا دوباره تونستم بایستم. سختی کشیدم تا تونستم فقط چند قدم راه برم.همه چیز از نو...