6 صبح بابا اومد بالای سرم بی مقدمه گفت پاشو بچه بجای خواب من و مامانتو ببر قم!

بعد 7 صبح وسط جاده گوش میدادم خبر داری یا نداری دوست دارمِت.... شب که رسیدیم بابا خیلی معترض گفت تو که جوونی ولی من و مامانتو خسته کردی با این برنامه روز تعطیلت! :-)