۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

درد آنجا که زیاد است به حاشا برسد*

انگار بدون یی حسی و بیهوشی دارن جراحیم میکنن
دردم نمیاد! ازین بابت نگران خودمم.خطرناک نباشه یکوقت:)
*عنوان از احسان افشاری

چهارده سالگی

پرسیدم بزرگتر که بشم اوضاع بهتر میشه ؟
گفت نه! فقط مقاوت تو بیشتر میشه کمتر ناراحت میشی
انگار راست گفته بود.

من از عهد آدم تورا دوست دارم*

همسایه درو باز کرد رفتم پشت در واحدش گلها رو گذاشتم و زدم بیرون
براش پیامک فرستادم: پشت در یکی منتظرته
جواب داد: قشنگن
* عنوان از دکتر قیصر امین پور

حرفهای عقیم

به جایی رسیدم که قبل از گفتن هرچیزی با خودم فکر میکنم حالا بگم چی میشه؟!
و من یبینم هیچی! تقریبا و گاهی تحقیقا هیچی...

یادبود

گاهی ؛ فقط گاهی لبخند بزن و رد شو
عابرها هیچ وقت مقصدهای خوبی نیستن!

پیرزنی شده ام با موهای پررنگ

تازگی ها فهمیده ام زیاد به گذشته هام می بالم زیاد ازش حرف میزنم
و اینها  نشونه های مسلم پیریه حتی در همین سنی که دارم

بگو سیب

یکی از شفابخش ترین چیزها برای من دیدن عکسهای دسته جمعیه.

ایستادن کنار آدمهایی که ربط های ازلی و ابدی به هم دارن و با همه ی اختلاف ها و دلخوری ها همدیگه رو دوست دارن.

دوست میدارمت به بانگ بلند*

خوب بگو دوستم داری! چرا انقدر خودت رو اذیت میکنی چرا پنهان میکنی!
وقتی میره کلی میخندم به حرفش ...
به قول رویا تا عشق خفه ات نکرده بریزش بیرون نشونش بده ابراز کن
*عنوان از عراقی

این باغ سوخته،تاوان آتشی است که روشن گذاشتی!*

گاهی وقتا ناخودآگاه و خودآگاهت سر فراموشی یه آدم به توافق میرسن
اونوقت هرجایی از خاطراتت که اون آدم حضور داره پاک میشه...خیلی ساده است
*عنوان از مهدی فرجی

چشم در برابر چشم

دیگه دردی حس نمیکنی

درد به قدری با تو مونده که جزئی از تو شده