۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

تبلیغ چی توز

سال گاوتون میمون و مبارک! 

به فریاد نرسیده رساندی خودت را

 چشمی "چشمتر" میخواستم برای دیدار تو.

میگویی باید به توافق برسیم باید به نتیجه برسیم اما من دلم میخواهد یاد بگیرم و ببینم تو را؛ دیداری که بارش رحمت است بر بیابان

و فکر میکنم حالا این توافق اگر با نظر من پیش نرود هم، باز به منفعت من هست.

توافقی که ماحصلش "همراهی" باشد بیش ازینها می ارزد که بخاطر جزئیات کم ارزش به هم بریزد. جلوتر میرویم و اگر اشتباهی هم پیش آمده بود باهم میسازیم؛ باهم درستش میکنیم. ما همدیگر را داریم و نفس گرم تو دلگرمی و ثروت بزرگی ست برای من.

شیرین و گرم مثل نفس

قد بودنت از قامت همه ی رویاهای من بلندتر بود

چه خوب شد که آمدی 

جانانم 

به قول شاملو؛ باقیمانده ی عمرم...

زهی سعادت من که تو امدی به سلام

با مدیری که برای من کیک هویج می پزد چه باید کرد؟! 

باید او را بوسید؛ حیف که کروناست :)

برگه مرخصی

حسابدار واحد مالی که صورت وضعیت های ما رو تایید میکنه روز پدر برای من شیرینی خامه ای نگه داشته بود. شخصیت بذله گو و معاشرتی داره.

گفت بخور که یه نفری پدر منو درآوردی! 

امنیت و احساس مثبتی به فضا میده و ملاحت عجیبی داره، به ندرت دیدم نخنده. 

به زیبایی لبخندهایت

یک ساعت و چهل و پنج دقیقه دیر رسیدم و منتظرم مونده بود. بدون ذره ای بدخلقی...