۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

کودک نوپای علاقه

دوست داشتن مثل سایر اعضای بدن ما زخم میشه درد میگیره ضعیف میشه و حتی وسعت و رشد پیدا میکنه.

تو هم قرار منی هم تو بیقرار منی*

یکوقتی کسی را دوست داری و خودش شکل و عمق و حال دوست داشتنت را نمیفهمد!

در چنین وضعی میتوانی او را از دایره مهرت اخراج کنی و با علاقه ات به او آزادانه زندگی کنی.

*عنوان از جویا معروفی

صلاح کار کجا و من خراب کجا*

باید الان بنشینم به دعا که خداجان! میدانی که جانم به جانش بسته است
اما بر زبان و دلم مهر سکوت زدند ؛ فقط فکر میکنم به لحظه ای که خدا بعد از مرگ بغلمان کند و در گوشمان بگوید: سفر سختی بود؛ داشتم میدیدمت!
*عنوان از حافظ

سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست*

یک روز شکوهش آخرین امپراطوری جهان را در دلم ساخت
حالا اما هر چه سر میچرخانم خبری نیست.
جهان در امنیت و آرامش است و این بعد از ربع قرن زیستن بیش از اشتیاق یار و شکوه امپراطوری می ارزد.
*عنوان از سعدی

همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت*

پلک نزن نفس نکش هدف را به دقت نگاه کن و ماشه را بچکان

یالهای شیر دلت را برده بود و حالا در کیسه ات گربه ی محله را داری.

چنین شکارچی ای بهتر است گیاهخوار شود!

*عنوان از فاضل نظری

دیگر کسی نمانده

ابراهیم پیامبر اراده کرد فرزندش را در راه خدا قربانی کند

ما یک به یک خدایمان را قربانی میکردیم در راهی که ندانستیم...

من در شام آخر

شدم تابلوی شام آخر داوینچی
سه سال پیش در شمایل مسیح بودم و حالا یهودا شدم.

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق*

امروز کتاب "انسان در جستجوی معنی" ویکتور فراکل میخوندم؛ از عشق و رنج به عنوان دو جزء که به زندگی معنا میدن یاد کرده بود.

فکرکردم عشق مگر جز شورانگیز زیستن در دامن رنج خودخواسته است؟گمانم همین باشد.

*عنوان از حافظ

به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم*

توبه ها جام و قدح هم باشن هزار تکه میشن از شکستن های بسیار.

صد البته هستند کسانی که توبه از اونها توبه از خود زنذگیه...یا به همین سختی!

*عنوان از حافظ

ای روز برآ که ذره ها رقص کنند*

صبحی بشود که آدم بارهای سنگینش را در شب پیش جا گذاشته باشد و سبک برود...
چه صبح دلچسبی
*عنوان از مولانا