۵ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

حرافی

یادته بهت گفتم همه ی حرفها جواب نداره؟

جواب نداره واقعا 

لبخند

سکوت 

دیگه چه خبر

دلم تنگه پرتقالِ من*

سر یخچال انار دیدم و دو ساعته اشکم بند نمیاد.

یادته یه انار بردی با مامان بخوری یه انار شکستی باهم خوردیم؟

چقدر خوشبخت بودم و حواسم نبود.

الان دارم حواسمو به هزارجا پرت میکنم یادم بره خوشبخت نیستم.

خیلی جات خالیه؛ خیلی.

پاییز بوی خون میده امسال...

خدایا 

به سکوت این روزها نسوزیم...

کمک کن عافیت طلبی ما رو هل نده سمت خسرالدنیا و الاخره

اول مهر

خدایا دلت به رحم نمیاد از زخمهایی که ما به دلهامون میزنیم؟ یه آخ بگو بذار بدونیم میشنوی صدای زخمهای ما رو ...

یوسف آباد

خوابش رو دیدم؛ سالهاست خوابش رو می بینم...

ولی قاطعانه تصمیم گرفتم در زندگی روزمره م نباشه

به امید روزی که توی خواب دستهام نلرزه از دیدنش، از شنیدن صداش و از فاطمه گفتنش....