بین دو ابرو را نشانه بگیر و شلیک کن

امشب که رسیدم گفت تو راه تا اینجا به چی فکر میکردی؟ اولومکث کردم بعد گفتم تمام طول مسیر داشتم ذهنم رو متمرکز کنم یه موضوعی رو ازتون پنهان کنم. گفت میشه اول همون رو بگی؟

عزیز داریم تا عزیز

گفتم موهای سفید عزیزن.
گفت از نظر تو که تاول های کف پا هم عزیزن! 

ما چه غم داریم از غم دست پرورد غمیم

کل نفس ذائقه الموت؛ یعنی دور نیست ما هم کوله برداریم بریم همونجا پس دلتنگِ رفته ها نباشیم.

کوچ دوم

شجاعتت رو در غلط بودن تحسین میکنم .

همیشه عزیزِ من*

صبح با صدای بارون بیدار شدم. خونه گرم بود . خونه تا شماها رو داره دلگرمی داره؛ میشه همیشه باشید؟

اگر اینجا رو خوندین ببخشید

عیبِ روانشناس ها این هست که حواسشون نیست گاها ما دیوهایی هستیم که شیشه عمرمون رو به اونها میسپریم؛ بی محابا هر حرفی رو پیش میکشن و با شیشه عمر ما سامبا میرقصن.

دل بَر

پشت یک وانت نوشته بود:

هرچی باشه می بریم؛ بجز دل!

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی*

شوق می باره از دقیقه های این هفته.

دسترسی محلی

یکی از جدی ترین اعتراض ها به من این هست: چرا در دسترس نیستی؟چرا جواب تلفن نمیدی!

جوابی هم ندارم بدم، خوب آدم گاهی خوش داره فقط در دسترس خودش باشه.

لذت های نوبرانه

از بی حوصلگی م دارم لذت می برم چون باعث میشه برای مسائل کم اهمیت وقت صرف نکنم.