رفعِ تمنا

ز بیگانه تمنا میکرد و این قبیل حرفها.

الان دیگه فهمید آنچه را که خود داشت.

دموکراتی تا جایی که تاییدت کنن

یه کاری نکنید آدمها تایم کوتاه دلتنگیِ شما رو که پشت سر میگذارن شکر به جا بیارن که نیستید. 
میگفت انقدر خوب باش نبودنت تنبیه باشه ولی آخه نبودنت الان شده تشویق! 

به دلتنگی وقت بدین بارور بشه

گفت خانوم دوستم همش میگه حوصله تو ندارم! آخه تا دیروز که خوب بودیم. گفتم منم خیلی وقت ها شده یکی رو دوست دارم خیلی هم دوست دارم ولی دلم نمیخواد ببینمش یا باهاش حرف بزنم؛ چه اشکالی داره به هم فرصت بدین دلتنگ بشین؟

تندیس مقاومت

در روانشناس ها میشه ساحت منحصربه فردی از معصومیت رو زیارت کرد. اونها با تمام پلشتی و پستی که از آدمها و از زندگی می دونن باز از شور زندگی دفاع میکنن. این معصومانه نیست؟!

قطع جیبی ندارد

اینجا آینه است. من اینجا می نویسم که با خودم حرف زده باشم. مثلا الان لازم می دونم به خودم بگم هرگز نمیشه یه تکه شکسته ی از تندیسی بزرگ و باشکوه رو در جیبت بگذاری و فکر کنی تندیس رو  همراهت داری.

ISO

تلاش کن دقیق باش پیشرفت کن همت داشته باش وسطح استانداردهای زندگیت رو حفظ کن و ارتقا بده. هدفمند باش و نسبت به خودت مسئولانه رفتار کن.

برنامه پیش رو

بریم دور آتیش( نه آتش!) بشینیم حرف بزنیم چای بخوریم گرم بشیم.

شاید نمیدانی ولی از خود خلاصم کرده ای*

یکشنبه شب داشتم فکر میکردم آدم برای هیچی دو بار نمی میره. شما دیشب درست گفتی؛ زنده شدنش وقتی رنج های ما رو بی معنا میکنه بهتره به مرگش ادامه بده.

از تغییر مسیر ناگهانی بپرهیزید

گفت یه انتخابه که پشتش هیچی نیست. بعدش دیگه چیزی وجود نداره. سکوت و سکون و تاریکی مطلق .

لفاظی

گفت ببخشید که واقعیتها رو گفتم و ناراحتت کردم.

گفتم عزیزم شما واقعیت ها رو در قالب کلمات تف کردی تو صورت بنده؛ منم استعدادش رو دارم فقط ترجیح میدم چنین کاری نکنم.