شلغم دیگه فحش نیست!

امروز شلغم خریدم کیلویی 4 تومن حدودا . به فروشنده گفتم هفته پیش هزار تومن ارزون تر بود که! گفت اینجا ایرانه دیگه! گویا من خودم از لوکیشنم خبر نداشتم اون بزرگوار اطلاع رسانی کرد.

گفتم غم تو دارم*

حالا حتی اگر این غم به سر نیاید هم باز این داشتنت مرا بس؛ گیرم تو غم من باشی؛ این یعنی از آنِ منی.

تا کِی تو زنی آتش به نهانم*

کافکا : تو چاقویی هستی که من در خودم میچرخانم.

کجا بریم داد بزنیم؟!

پرسید اون شب که صدات گرفت بس که جیغ و داد کردی و گریه و .... همش که بخاطر دزد نبود؛ بود؟

گفتم نه؛ یه کم دادِ نزده داشتم که دلیل قانع کننده براش نداشتم. اون شب دیدم مجالش فراهم شده.

پدرمادرها هروقت برن زوده*

گفت ریه های پدرش عفونت کرده و سکوت کرد. گفتم خوب میشه؛ گفت خوب نشه دنیای بدون بابا نمیدونم چه شکلیه! چیزی نداشتم بگم.هیچی


به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد*

درباره این حرف میزدیم که در بعضی فقدان ها آرامش هست. اما آدم ها گاها با آرامش اخت نمیشن و به هر زوری هست دردسر رو به زندگی برمیگردونن تا عمر بی هیجان طی نشه!

بهشتِ بی تفاوتی

اینکه وقتی از یکی دلخورم ، ابراز نمیکنم؛ از ناتوانیم در بیان حس ناشی میشه یا دورویی و ظاهرسازی؟

نمیشه که مال سوسن بود

گفت آدمهای قدرنشناس و دروغگو رو نمیشه تحمل کرد! پس خودش رو که دارای این ویژگی ها بود چه طور تحمل میکردیم؟!

حیف شدگی

یه غم بزرگ پیدا کردم در زندگی شخصیم؛ دیگه از اتفاقات ساده و کوچیک ذوق زده نمیشم.

هتل تعطیلات

تقویم رو نگاه کردم! دفعه بعد که سه روز پشت سر هم تعطیلم 29 اسفند و اول و دوم فروردین هست :) قلبم طاقت این حجم از شادی رو نداره.