دیدی آخرش چی شد!

خدایا 
ما را درس عبرت دیگران قرار نده.
ممتحنه 5

برای سلامتیت دعا میکنم

هرچقدر هم که حرف نیچه رو درباره مرگ خدا باور کرده باشی باز یه جایی میترسی و انعکاس صدایِ : "خدایا کمکم کن " بین دالونها و راهروها و دیوارهای دلت می پیچه.

32 یا 35 ساله بود

اولین بار که رفتیم پل طبیعت ؛ وسط پل که رسیدیم دیدم یک نگهبان با هیکل تنومند اونجاست. حضورش فقط یک توجیه داشت: پرش از ارتفاع در لیست کم دردترین و سریع ترین خودکشی ها بود. امشب که خبر پریدن پسر رو از روی پل طبیعت خوندم به این فکر کردم که بیچاره نگهبان!

مثلث عشقی ها

قرار بود امروز با بابا و بابابزرگم طی یک حرکت کاملا مجردی بریم آبعلی وامامزاده هاشم که با سرماخوردگی بابابزرگ؛ بابا هم گفت بدون پدرزنم نمیام!

شطرنج

گفتم شما نظرت رو بگو 
گفت آدم خودش میدونه داره چیکار میکنه؛ تو هم میدونی. 
میخواستم از غفلتش نسبت به کل موضوع استفاده کنم و تاییدش رو برای بخشی که ازش آگاه نیست بگیرم. 

آقای تولد

غلامحسین ساعدی به هوشنگ مرادی کرمانی وقتی در ابتدای راه نویسندگی بوده توصیه میکنه نوشتن رو رها کن و سالها بعد که مرادی کرمانی از دست ساعدی برای کتابش جایزه میگیره؛ این خاطره رو تعریف میکنه و ساعدی میگه خوب شد به حرف من گوش ندادی!

حس عریان من به پیامش

یکی از مصیبت بار ترین لحظات زندگی اونجاست که برادرت ساعت 3:45 دقیقه صبح برات پیام بفرسته روزی که گذشت تولد فلانی بود مبارکت! خوب چرا مبارک من؟! یه روزی یه مساله ای بوده تموم شده رفته شما چرا همش فلاش بک میزنی نازنینم. 

کس سوخته خرمن را گوید به چه غمگینی؟*

داشتم براش تعریف میکردم یک روزی در عنفوان جوانی رفتم خواستگاری کردم از یک نفر برای خودم! 
همینطور که تخمه میشکست گفت آخرش چی شد؟گفتم سوال نداره که. ازدواج کردیم تا آخر عمر هم به خوبی و خوشی زندگی کردیم. خونه جنگلی گرمی داشتیم که از دودکشش همیشه دود حاصل از سوختن هیزم ها بیرون میرفت.

از مشکلات دوری کنید تا مجبور به حل کردن نشوید*

موفقیت های به دست آمده از طریق اجتناب کردن را ( یعنی شکست هایی که موفق شده ایم از آنها جاخالی بدهیم ) کسی جز خودمان نمی بیند.

*عنوان و متن از "هنر خوب زندگی کردن" رولف دوبلی

بغل تراپی

رسیدم خونه مهمون داشتیم. مامان رو به بهانه ای صدا زدم در اتاق و سرم رو گذاشتم روی شونه اش.
پرسید چی شده؟ گفتم مامان تمرکزم رو به هم نزن بتونم گریه کنم بعدش خوب میشم. گفتم تموم شد بریم بیرون. گفت چرا گریه کردی؟ گفتم خوب شدم دیگه مهم نیست. گذشت