۱۴۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد*

دنیای پوچ و شیکی شده. خاکی ها و کهنه ها و بی عنوان ها؛ ساده های با صفا کجای نقشه پنهان شدن که پیدا نمیشن.

منتهی الیه سمت راست همه ایستگاه های مترو تو رو می بینم

رویا! پنهان شدن و دوری کردن دیگه بسه.هرچی از غمت باقی مونده سهم هر دوی ماست. حق منه که وقتی خسته و مستاصل شدی کنارت باشم. اگر شما حقم رو به من برنمیگردونی؛ خودم حقم رو پس میگیرم.

آرامشِ طوفانی

امید میخواد با من تماس بگیره پیام میده: وقت داری؟ مزاحم نیستم؟ ولی وقتی میخواد همراهش جایی برم فقط اطلاع میده: راستی جمعه آینده تا بعد از ظهر برنامه داری؛ جایی قول نده.

کاش آدم به پیچ و خم جانش مشرف بود

پیچ و خم گردنه های جاده و غروب و نور کم و کنتاکت چراغ جلوی ماشین که یادم نبود سوخته... همسفر گفت: نَمیریم فاطمه! گفتم خدا میکشه من و ماشین وسیله ایم!

قانون طلایی هم ارزی

تنهایی از موهبت هایی هست که به ما عطا شده و دوستی که بشه برای ایشون تمام مسیر قدم زدن غزل های سعدی بخونم جزو معدود موهبت های جهان هست که از حیث لذت و آرامش با تنهایی برابری میکنه.

ابی خانوم گل رو برای شما خوند

صدای خنده هات تو گوشم پیچیده. حوصله کردی وسط سرما اومدی غزل بخونم ؛ غزل بشنوی. حوصله کردی جمعه ت رو آغشته کردی به یه بی حوصله. 

گفتگو آیین درویشی نبود*

چه بگویم؟

نگفته هم پیداست.*

ناظر بیرونی

با همکارم که حرف میزدیم حس کردم چه خانوم محترم و نازنینی هستن. ولی خوب سعی نکردم اینها رو به زبون بیارم و احساس صمیمیت ایجاد کنم. هر آدمی درست در اون نقطه ای که ایستاده که شامل محسنتاتی که می بینید هست؛ دقیقا در همون فاصله. نزدیکتر بشیم ممکنه همه چیز تغییر کنه.

انتخاب با شماست

آدم میتونه کم اشتباه تر باشه. فقط مرده ها بی اشتباه هستند.

بنویس: عشق درد دارد

گفت نظر تو چیه؛ گفتم از یه مشاور کمک بگیر من نظری ندارم.

 مشاورها راحت تر از ما میگن امیدی نیست؛ میگن متاسفم.