۱۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

آخرش هم یکی مثل همه

انگار من خورشیدم که از پشت کوه آمدم.

میگم حضرت آقا شما کارت کامل شد به عنوان ناظر پروژه ما تایید شدی بعد مبلغی اعلام کن. برای کار نصفه نیمه چه پولی؟ بعد از در و پنجره و گرونی و عروسی برادرزنش و .... میگه که اصلا حرف شما درست ولی الان پول رو میخوام!

بعد همینطور صدایی در سرم پیچید که فاطمه احساساتی نشی ها! هرکس هرجا احساساتی ت کرد بدون داره با دودوتا چهارتا این کارو میکنه. تو هم سرت تو حساب کتاب باشه؛ مثل همه.

یک روزهایی که " امروز" صدایش میزنم

یک روزهایی دلم میخواهد از عالم و آدم ایراد بگیرم؛ بهانه گیر و غرغرو میشوم.

وسواسی و بی حوصله؛ بی اشتها و کم حرف یا حراف و پرخور....یک روزهایی تعادلم به هم می ریزد.

انگار روی یک سطح صیقلی یخ بسته با پاشنه ۱۱ سانتی راه بروی؛ همش فکر میکنم الان است که زمین بخورم که تمام بشوم.


تقلب رساندن

امروز سیزدهمین سالگرد ازدواجشون هست.
اگر یک عدد شوهرخواهر سرشلوغ دارید حتما مناسب های سالگرد نامزدی عقد ازدواج ولنتاین و ‌‌‌‌‌.... رو بی سر صدا بهش یادآوری کنید تا وقت داشته باشه شوهر با توجه و با احساسی به نظر برسه.

رهاش کن بره رییس*

قومی به جد و جهد گرفتند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
وقتی بچه بودم امید این بیت رو روی دیوار اتاقش نوشته بود؛ با رنک سبز و قلم درشت.

چای و لواشک

مامان انبه خشک کرده. شبها چای میخوریم با انبه خشک و تکه های لواشک. امشب گفت مشکی ت رو دربیار برو رنگ کن موهاتو؛ داییت با این چیزها زنده نمیشه دختر.

بازی در آوردن

هزینه نیلیتگ مگه نباید زیر نظر سازمان باشه؟ میگه قیمت آخر بدون ماشین و مصالح و نیروی کار! بعد قیمت یه کنج که گودبرداری عمیق تر بود رو کلا متفاوت از کل کار نوشته.

فراموشی

داشتم به خواهرم میگفتم یکسری آهنگ هست میدونم یه دورانی گوش دادم و گریه کردم ولی دقیقا یادم نمیاد بخاطر کی بوده گریه م؛ بعد مریم کلی خندید اشک از چشمهاش سرازیر بود. آخه خنده نداشت که!

خانومِ درون

معنای تعلق خاطر و وفاداری در نظرم تغییر کرده.
گفت برای مدونای وجودت احترام قائل شو.

رها شو

فقط آدم هایی به گذشته میچسبن که " حال" شون خالی باشه.

بر درخت زنده بی برگی چه غم*

پاییز همه ش تکرارِ حسِ غروبِ جمعه ست و من این حس رو بسیار دوست دارم.