۱۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

خطای شناختی

یکی از اشتباهات من این هست که به آدمها عموما با صبر و سکوتم این باور رو میدم که ناراحت نمیشم و مساله ای نیست! بعد هم فکر میکنم موضوع به حدی بدیهی هست که خودشون متوجه بشن و ترتیب اثر بدن.

ترنم سه ساله ی ما

سرش رو از پنجره برد بیرون. گفتم خطرناکه، نکن.
گوش نداد منم قفل شیشه ها زدم. ناراحت شد بغض کرد گفت دیدی چیکار کردی؟ شیشه ها دیگه روشن نمیشه. خرابشون کردی. میخوای دیگه دوست نداشته باشم خاله م نباشی؟
گفتم نه. نمیخوام دوستم نداشته باشی ؛ آخه من دوست دارم خاله ت باشم هنوز.
گفت می بخشمت ولی دیگه اگر کار بد کنی اجازه نمیدم خاله م باشی. مردم براش انقدر خوشمزه ست.

جراحی ترمیمی

بعضی جراحت ها ، ترمیم کننده هستن.

علی کوچک خانه سبز

میگه منم زنم نینی داشته باشه مراقبش میشم!
میگم نی نی جداست؛ سر هم نیست.
جواب میده: نینی خودمه؛ سرهمه!

ببخشید که بی خداحافظی رفتم

دوشنبه شب تا ساعت دوازده و نیم گریه کردم. گفتم واقعا اگر یه روز نباشه چی!
بعد صبح که بیدار شدم فکر کردم حالا که هست زنده سالم سرحال...از بودنش انقدر خوشحالم که دلم میخواد تو همه خیابونها لِی لِی برم. ۸ سال کم نیست.چرا  به استقبال غم برم وقتی میتونم قدرت بگیرم از وجودش و با هر ساز جهان برقصم تا هست.

بوی درس

بعضی آدمها برای ما دوره آموزشی یا کلاس درس هستن. ازشون فارغ التحصیل میشیم یا از ادامه دوره انصراف میدیم :)

باشکوه مثل مدونا

من آدم جلوی بقیه گریه کردن نیستم.

دیشب جلوی میز مسئول روابط عمومیش داشت صحبت میکرد گفت شاید من هفته بعد افتادم مردم!

یکدفعه اشک سر خورد رو صورتم...انقدر ناگهانی و بی وقت جلوی بقیه گریه م گرفت که از خجالت فقط خداحافظی کردم زدم بیرون. نه که عاشقش باشم یا خارج از قواعد دوستش داشته باشم اما تا دیشب احتمال نمیدادم ممکنه یک روز زنده نباشه. امنیتِ دنیایِ منه؛ آخرین پیامبرم. 

دوست دار

اگر دوستش داری برو بشین پای گله هاش...حرفهای بی ربط و چرندیاتش.

نترس که صداشو ببره بالا، رو برگردونه یا هرچی.

دوست دار اونه که اینا رو هم بخواد بشنوه.

بعد بگه چرند بود اما بازم بگو من هستم. گوش باش برای حرفهاش.

تو خانقاه منی*

به شرط حیات.... 
سطح چشمهام میسوزه و اشکم بند نمیاد بعد از سه ساعت. این چه اصطلاحیه اخه!

دیدی بارون اومد؟

گفت اردیبهشت ایست قلبی کرد از دست دادمش. هر بار بارون می بارید پیامک میداد" دیدی بارون اومد؟"

چند شب پیش که بارون اومد من به خطش پیام دادم؛ جواب داد. داشتم سکته میکردم. پیام این بود: ایشون چند ماه پیش فوت کردن؛ من برادرش هستم.