۸۶ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

لطفا در این جهان باش

رفته بود روسیه و سوغاتی من وقتی هنوز برنگشته بود آهنگ یک میلیون گل رز بود. حالا منتظرم بهتر بشه و با کلی گل به دیدنش برم. حتی به دیدنش هم نه؛ به وجود داشتنش و در سلامت داشتنش ، نیاز دارم.

جعبه سیاه من

ریه ش شدید عفونت کرده و ممکنه بیمارستان بستری بشه. دلم نمیخواد هر روز حالش رو بپرسم و استرسم عیان باشه. راستش دوریش ناراحتم نمیکنه ولی زنده نبودنش قطعا بخشی از منو فلج میکنه.

جانان

هفته پیش که تهران سرد شد صبح بیدار شدم یه یادداشت کوچولو کنار جاکلیدی بود:خواهر گلم؛رانندگی فقط پیچاندن فرمان نیست. ضد یخ ماشینت کم بود من ریختم.

الان هم که بیدار شدم یه یادداشت دیگه پشت در اتاق بود: بی سر و صدا اومدیم و رفتیم آبجی کوچیکه از خواب بیدار نشه. دلمون هم برات تنگ موند.

راوی های امین

ما داستان رو برای خودمون طوری تعریف میکنیم که برنده به نظر برسیم.

کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد*

تو واقعی بودی 
نه مثل دستگیره
نه مثل در
تو واقعی بودی 
مثل اندوه 
در مزرعه گندم....
غلامرضا بروسان

قندِ خستگی

صدا رو شنیدم که گفت بیا باهم چای و شیرینی بخوریم؛میوه نخوردی...اما به قدری خسته بودم که کلمات هیچ تصویر و معنی ای رو به ذهن متبادر نمیکردن. زیبایی های خستگی رو نمیشه نادیده گرفت.

ثبت نظر بلامانع است

بعد از دیدن فیلم کلمبوس گفت چه حسی داری؟ گفتم چهار حرفیه؛اثری از سارتر!

محموله سرّی

یک داد از ته دل 
پیچیدمش در پوشش بی حوصلگی و دارم همه جا با خودم می برمش.

طغیان میکنم پس هستم*

روزی مثل دیروز مرد پیشانی بلند خالق افسانه سیزیف و طاعون و سقوط و کالیگولا در یک تصادف رانندگی از دست رفت. راستش آدم حسادت برانگیز و جذابی بوده؛ فقط در 46 سال چنین میراثی از خودش به جای گذاشته.

رفع ملال

باید از خودم قدرشناسی میکردم که نکردم. همین هم باعث شد غمگین بشم. تا آخر دی که شلوغم ولی به هرحال نباید یادم هست بی توجهی به خودم زندگی رو ملال آور میکنه.