صدا رو شنیدم که گفت بیا باهم چای و شیرینی بخوریم؛میوه نخوردی...اما به قدری خسته بودم که کلمات هیچ تصویر و معنی ای رو به ذهن متبادر نمیکردن. زیبایی های خستگی رو نمیشه نادیده گرفت.