راوی سه ساله ی من

گفتم سفید برفی داشت خونه رو تمیز میکرد و غذا درست میکرد تا کوتوله ها برگردن. نامادری با یه سبد سیب اومد که....باز گفت: که به دخترش و نوه هاش سر بزنه! 

راستش کوتاه اومدم تا ترنم نسخه ی شخصیش از سفیدبرفی رو تولید کنه :)

سفید برفی

دراز کشیده بودیم. داستان سفید برفی تعریف میکردم که بخوابه. به این جا رسیدیم که نامادری سفید برفی به آینه میگه کی از همه خوشگلتره؛ آینه هم جواب میده...پرید وسط حرفم گفت من میدونم؛ آینه میگه من من من من!

استادِ انتخابِ اشتباهی

داشت میگفتم یه جایی وودی آلن میگه من در انتخاب آدمهای اشتباهی استادم! گفت منم همینطورم! 
ولی من براش خوشحالم که آخرین شکست عاطفیش دیگه روایت روزهای با علی بودن، نیست.

رنجورم

رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد؟گفت انکه دلم چیزی نخواهد.

سعدی

نرگس

پشت چراغ قرمز تقاطع بهشتی و قائم مقام برای خودم نرگس خریدم. نرگس ها چرا بوی یاس میده؟یا چون هر دو بوی تلخی دارن همدیگه رو به ذهن متبادر میکنن؟

خشونت در مهرورزی

دیدی یکی رو خیلی دوست داری ولی حوصله نداری باهاش حرف بزنی؟ حتی نزدیکش بودن هم کلافه ت میکنه...یه همچین چیزی.

معجزه کن

یادته عروسک زرافه رو نشونم دادی گفتی دخترم داشت دور از پدرش بزرگ میشد سر اینکه غرورمون سالم بمونه؟ گفتی با شوهرت تماس گرفتی گفتی بیا دنبالم بریم خونمون... گفتی بخشیدن دردش تا ماه ها میمونه اما هنوز خوشحالم از انتخابم.


دایره زنگی

امروز در واگن مترو دو مرد جوان با صورت آفتاب سوخته آهنگ دایره میزدن و میخوندن؛ مردم هم دست میزدن. عده ای هم نچ نچ میکردن و کج کج نگاهشون میکردن. یه خانوم با پوشش مشابه من جلو رفت و گفت دهه فاطمیه ست؛ حرمت نگه دار. مرد جوان جواب داد: شما دشت بده اجاره خونه م جور بشه تا آخر ماه به احترام دهه دایره نمیزنم.

سه واحدی، روش های محاسبات عددی

دقت کردی چقدر دوری؟ 
کلی محاسبه کردم که به اینجا رسیدم!

استقبال از بهار

تمرین کنیم برای کم مصرف کردن،  تا در سال جدید دچار حس "خود بدبخت پنداری" نشیم.