۱۲۹ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

ما چه غم داریم از غم دست پرورد غمیم

کل نفس ذائقه الموت؛ یعنی دور نیست ما هم کوله برداریم بریم همونجا پس دلتنگِ رفته ها نباشیم.

کوچ دوم

شجاعتت رو در غلط بودن تحسین میکنم .

همیشه عزیزِ من*

صبح با صدای بارون بیدار شدم. خونه گرم بود . خونه تا شماها رو داره دلگرمی داره؛ میشه همیشه باشید؟

اگر اینجا رو خوندین ببخشید

عیبِ روانشناس ها این هست که حواسشون نیست گاها ما دیوهایی هستیم که شیشه عمرمون رو به اونها میسپریم؛ بی محابا هر حرفی رو پیش میکشن و با شیشه عمر ما سامبا میرقصن.

دل بَر

پشت یک وانت نوشته بود:

هرچی باشه می بریم؛ بجز دل!

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی*

شوق می باره از دقیقه های این هفته.

دسترسی محلی

یکی از جدی ترین اعتراض ها به من این هست: چرا در دسترس نیستی؟چرا جواب تلفن نمیدی!

جوابی هم ندارم بدم، خوب آدم گاهی خوش داره فقط در دسترس خودش باشه.

لذت های نوبرانه

از بی حوصلگی م دارم لذت می برم چون باعث میشه برای مسائل کم اهمیت وقت صرف نکنم.

شلغم دیگه فحش نیست!

امروز شلغم خریدم کیلویی 4 تومن حدودا . به فروشنده گفتم هفته پیش هزار تومن ارزون تر بود که! گفت اینجا ایرانه دیگه! گویا من خودم از لوکیشنم خبر نداشتم اون بزرگوار اطلاع رسانی کرد.

گفتم غم تو دارم*

حالا حتی اگر این غم به سر نیاید هم باز این داشتنت مرا بس؛ گیرم تو غم من باشی؛ این یعنی از آنِ منی.