۱۲۹ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

بیداری به وقت شریفیان

از تیر که بهم گفت شریفیان حداقل ماهی 6 تومن درآمد داره انگار یکی زل زد به چشمهام و توهین کرد. همش میگم چرا من انقدر ناتوان و افلیجم ؟از خودم که عصبانی ام میخزم در خودم و در رو پشت سرم می بندم.

خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد*

زندگی را با چیزهای بسیار ساده پر باید کرد.ساده ها سطحی نیستند......مشکل ما این است برای شیرین کردن زندگی، معجزه نمیکنیم. مشکل ما این است همان قدر که ویران میکنیم نمیسازیم....همان قدر که دور میشویم، باز نمیگردیم....همان قدر که از رونق می اندازیم، رونق نمی بخشیم؛مشکل این است که از همه رویاهای خوش آغاز دور میشویم و این دور شدن به معنی قبول سلطه بی رحمانه زمان است. بر سر قول و قرارهای نخستین نماندن، باور پیرشدگی روح است و خواجگی عاطفه. 
یک عاشقانه آرام، نادر ابراهیمی

کاش فهم قابل تزریق بود

چرا متوجه نمیشه وقتی میگم "مهم نیست" خیلی برام مهمه؟!

ثمره ی حیات

آل احمد 44 سال زندگی کرد.

میرزاخانی 40 سال عمر کرد.

هرشب به خودم میگم اگر از خواب بیدار نشی از تو چی به جا می مونه؟ 

شرایطی جوی حاکم

به قدری سفرواجبم که انزلی و زاهدان و شیراز برام هم ارز هستن. حتی به سیستان بلوچستان و آران بیدگل هم فکر کردم.

صبحِ شنبه

هر هفته شنبه خدا رو شکر میکنم که دیگه دانش آموز نیستم.

پرده ی تیره ی آن پنجره ها را بردار*

حرف رفت سمت اینکه نگاه به آدمها شبیه کالا شده. ذهنم رفت پیش تو. 

این وسط تعمیرکار هم حرف میزد: داغیش تو صندوقه؛ دیگه خوب کار نمیکرد. باید تعویض میشد. گفت خانوم حواست با منه؟ 

معنای متغیر

پیامک فرستاده مژده ی وصل برادر، به خواهر برسان.
پرسیدم یعنی چی؟
گفت نیم ساعت پیش معنیش این بود که چای دم کن الان معنیش این هست که آیفون رو بزن؛ پشت در هستم.

لحظه ها را در لحظه استشمام کن

...کم کم عادت میکنی که کنارت نباشم و فقط در قلبت باشم ....
جمله بالا بخشی از یک داستان کودک با عنوان " خداحافظ راکون پیر" بود؛ و چقدر شرح دوری های ماست. شبیه پیس آخر عطر که حواست را جمع میکنه تمام لذت ممکن را از آن ببری. 

ریحان خانوم

مامان بزرگ بیمارستان بستری شده و بابابزرگم شُر شُر گریه میکنه. میگفت هفتاد ساله عادت کردم صبح بیدار میشم ببینمش؛ آخه چرا نیست! مامان بزرگ از پشت تلفن میگه پسر عمو گریه نکن؛ منم گریه میکنم ها. تلفن روی اسپیکر بود و ما همه خندان و گریان بودیم.