۱۰۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

بخند؛ خنده ات از دیگران قشنگ تر است*

میگم چقدر صدای خنده هات قشنگه چقدر خوبه؛

میگه نشنیدم صدای خنده مو خودم تا حالا!

میگم بخند دوتایی گوش بدیم

شکلی از مرگ شکلی از زندگی

خیلی چیزها هست که هنوز نمیدونی.
تو نمیدونی با کسی که زخمیش کنی نمیتونی در هیچ مسیری همراه باشی.
من خوش زخمم و حافظه ی خوبی دارم. یعنی زخمهام خوب میشه اما هرگز به کسی که باعث زخمی در من شده  نزدیک نمیشم. برام مثل شیر و عقاب با ابهت می مونه اما در ذهنم دیگه در قفسه. قفسی که باعث میشه نه مهربونیش رو باور کنم نه بدیش رو؛ انگار یه مومیایی از یه آدم هست که خیلی وقته مرده.

زهر از قبل تو نوشداروست*

آدم های دم رفتن چقدر زیباترن.
جلوی سفارت ایتالیا شهرداری یه بنر افقی در ارتفاع طول خیابان نصب کرده با این متن: بنده ی خدا باش تا آزاد باشی.
فکر میکنم به فرودگاه امام. به اینکه لحظه ی رفتنت پر از شادی ام که جستی .
راستی دیرم شده بود وقت نکردم بگم این مدت اخیر دیگه دلم نمیخواد ادیت کنم رفتارهاتو؛ همین که هستی خوبه. هیچ تغییری نکن.

دوختنی

سحری خوردیم اذان گفتند. پارچ از روی میز افتاد روی پای مامان و شیشه خورده ها....
جلوی در اتاق عمل سرپایی قبل از اینکه پای مامان بخیه بزنن امید فرم مشخصات بیمار داد که پر کنم. نوشتم فاطمه سروری؛ امید محکم زد به بازوم که چرا تو حال خودت نیستی؛ مریض مامانه.
به مامان گفتم درد داری؟ گفت روی پای بابات می افتاد بیشتر درد داشتم. خدا رو شکر سالمه.

ضایعات

استادم پیام دادن: همش غیبت داری؛ درس رو گذاشتی کنار؟

گفتم نه اتفاقا. کلاس نمیام ولی خودم دارم میخونم.

بعد فرمودن: کتابت از نیمه اسفند دست منه! چی داری میخونی! :)


عصبانیت را به رشد تبدیل کن*

وقتی ناراحتی فلج نشو. به زندگی ادامه بده . سخته ولی میشه.

راهت رو برو

آدرس خوشبختی

سه شنبه شب نشسته بودم روبه رویش؛ پنجره پشت سر من باز بود چون من عطر زده بودم و هنوز بعد از هشت سال یادم میرود به بوی عطر حساسیت دارد.  با شور تعریف میکرد که از هر جسارتی حمایت میکند حتی اگر پشت آن خریت باشد. دستهاش را که در هوا تکان میداد فکر کردم او رهبری است که بارها شورشی را در من آرام کرده و در من انقلاب راه انداخته . ازش که جدا میشدم فکر میکردم اگر بخواهم برای خوشبختی نامه ای بنویسم باید به همین آدرس پست کنم.

جغرافی ۲۰

مریم چند روزه نبض منو میگیره؛ حالت خوبه عزیزم؟ خواهرم چه طوره؟  و ازین دست حرفها که به ظرافت حالم را صید کند. اما من از تو یاد گرفتم در بدترین روزها هم ۶ صبح بیدار بشم و سرم گرم زندگی باشد. یاد گرفتم حرفهام را مثل کاغذ تقلب امتحان بجوم. چقدر درس سخت یاد گرفتم از تو . حالا این وسط با مریم که برایش معمای حل شده ام چه کنم! من نقشه ی جغرافی ام و مریم بهترین نقشه خوانِ جهان است.

چون گناهی آویخته در تو *

هرگاه مردی

مرا ترک میکند

زیبایی ام افزون میشود

* عنوان نام کتابی از مرام المصری/متن هم از همان کتاب

همه روزه ایم

جناب رایموند در حالی که میرفت نهار بخوره گفت افطار و سحر  منم دعا کنید؛ البته منم روزه ام ها !

خندیدیم همه؛ یکی دیگه از همکارها گفت تو اول به دین مبین اسلام ایمان بیار بعد روزه بگیر. گفت مگه سلسه مراتب داره؟ خودشم خندید.

چقدر خوبه که ما بلدیم کنار هم باشیم و همدیگه رو فهم کنیم بی اینکه همدیگه رو به تمسخر بگیریم یا انکار کنیم.