مودبهای بی حوصله

شرط ادب رو به جا میاریم بی اینکه حوصله ی همدیگه رو داشته باشیم.یکسری آدم خسته ی کلافه.

عروسک های سفید کوچک

مریم برای ترمه و ترنم لباس عروس خریده و بهشون میده بپوشن بازی کنن کثیفش کن شیطونی کنن. از لباس عروس کوچولوی بچه ها به عنوان لباس مهمونی استفاده نمیکنه. گفتم وقتی به چنین قیمتی خریدی چرا شده لباس بازی بچه ها؟ گفت دوست نداشتم این رویای همه چیز رو در عروس شدن دیدن رو مثل همه ی دختربچه ها در ذهنشون پروش بدن.

جالب بود.

زمین چسب داره

شکل تازه ای از جذابیت رو در جاذبه زمین پیدا کردم که اگر کارهای خونه و سرکار و درس نبود با یک کتاب تمام روز در رختخواب می موندم. رها و بیخیال...

به عدد ریگ شن زار دروغ گفتن

خانوم زد رو شونه م گفت اگر داد زدم باعث ناراحتیت شدم ببخشید. گفتم نه من از دست شما اصلا ناراحت نشدم. چیز مهمی نبود.
خوب چرا نمیپذیرم آسیب پذیریم رو و چرا واضح نمیگم بله ناراحت شدم و بده که شما روی رفتارت تسلط نداری و مکرر رفتار غیر محترمانه داری. چرا دروغ گفتم؟!

تنبلی هم به حق پناهگاه خوبی هست

اینکه فکر میکنم نیاز دارم یک سال سرکار نرم خونه بمونم و یک بازنگری کلی در زندگیم داشته باشم از سر تنبلی هست؟دارم خودم رو توجیه میکنم؟

وقتی قهرم دارم با دوریت خودم رو تنبیه میکنم!

خانه سبز یه دیالوگ قشنگی داشت میگفت قهریم ولی حرف میزنیم ها! 
دیر رسید خونه؛ گفتم از نگرانی تا الان خوابم نبرد. گفت مگه قهر نیستی؟ بعد فکر کردم به مردی در آستانه ی چهل سالگی چه طور توضیح بدم قهرم ولی نگرانش میشم؛ قهرم ولی حرف میزنم، قهرم ولی دوستش دارم. دوست داشتن آدمها به تنهایی هم درد هست هم درمان.

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی*

کل دیشب تا صبح از درد بیدار بودم. من و سفر به انتهای شب و سلین. درد اونقدرها هم بد نیست.

مرگ

عاشقان را کشته می بینند خلق

بشنو از سعدی که جان پرورده اند

چشم بد از دلبر من دور باد

اگر هزار الم دارم از تو بر دل ریش

هنوز مرهم ریشی و داروی المی

گر من از پای اندرآیم، گو درآی*

خوشبختی جز اینکه برای یک دندون خراب من 4 نفر وقت دکتر گرفتن چی میتونه باشه؟!

خونواده همون بهشت موعوده که با صبر و گذشت و محبت ساخته میشه.

سخت ساخته میشه اما می ارزه چون محصول عزیز و گرانی هست.