پوست کندن

فردا میرم دکتر از ایشون بپرسم از روی چاله پریدم یا ته چاه هستم! امیدوارم حالم خوب باشه.این دوران احساس و نگاه من رو به همه چیز_علی الخصوص مذهب_تغییر داد.

انتخاب بود؛ نه پیشامد تصادفی!

من رو صبورتر کرد.عاقل تر کرد.

همون "اشتباهی که پیش امد" من رو قرص تر کرد.

ثمره

مسیر "چیکار داری" تا "جانم" همونقدر طول کشید که "حوصله ندارم" تا "اگر اجازه بدی یه وقت بهتر درباره ش حرف بزنیم" طول کشید.

عمر صرف کردم که ماه شد سال.

تدبیر چیست!

یه جایی هم انقدر آدمها روی اشتباهشون پافشاری کردن و ما سکوت کردیم اصطکاک پیش نیاد؛ جا برای اعتراض به شرایطی که مسببش خودمون بودیم وجود نداره.

وکیل

اصطلاح جدیدی که ترنم یاد گرفته "خداوَلَکی" هست! 
و اول هر جمله ش یه خداوکیلی میگه و من ضعف میکنم از تلفظهای خوشمزه و اشتباهش.

رخت گل دارِ نسیان

زهرا دیگه کلافه شده بود از من...از اینکه سر و ته حرفهام ایشون بود. گفت فاطمه اگر بتونی فراموشش کنی و ذهنت پیشش نباشه بهت جایزه میدم! داشتیم از جشنواره فیلم کوتاه برمیگشتیم؛ گفتم جایزه م چیه؟ لبخند زد گفت یه دور فرمونِ گل گلی. 

جمعه روکش گل گلی رو تن فرمون ماشین کردیم. 

تحرک مطلقا ممنوع:)

هارمونیکا و دوچرخه سواری یاد بگیرم؟ درس بخونم؟ سر ممیزی رو بگذرونم؟ نه! 
هیچ کاری نکردن هم یه کار مفید محسوب میشه وقتی دقیقا نمیدونی چیکار کنی.

...درمان نیز هم*

در زمره ی درمان ها بنویسید: در خود خزیدن!

انسانِ بی نیاز از معنا

ما در زندگی سرافراشته رنج می بریم، نه با بدبختی و خفت...من تنها از یک چیز میترسم و آن اینکه شایستگی رنج هایم را نداشته باشم.

دکتر ویکتور فرانکل

فکر کردن با صدای بلند

یک وقتی پیدا کردن اِلِمان های مذهبی در یک نفر منجر به این میشد که ایشون رو آدم درستی بدونم و راحت تر اعتماد کنم. اما حالا معنویت رو یک نیاز میدونم برای انسان مشابه نیاز به خوراک و پوشاک و دیگه شکل پرستش یک نفر به نظرم فضیلت نیست. اینکه یک نفر نماز میخونه یا نه همونقدر در من منجر به اعتماد میشه که ماکارانی دوست داره یا نه.