بس که به هجر میدهد عشق تو گوشتمال من*

این مدت کلمه های تازه ای رو درک کردم.کنار اومدن با عادت کردن تفاوت داره.

بخشودگی جرائم

درباره ی بخشیدن خودمان مثل اداره مالیات باشیم. حساب را تام و تمام حفظ کنیم و سخت و دیر و با ادله ببخشیم.

تقدیرنامه ی بهار

اعتراف میکنم در تمام عمرم به اندازه این مدت اخیر کج اخلاق و بد رفتار نبودم. محبت و همراهی خانواده و صبوری دوستانم رو قدر میدونم.

کلاس بدنسازی

دیشب گفت هرچاله ای در زندگی مثل کلاس بدنسازی هست. 

اولش که اتفاق می افته تمام تنت درد داره بعد عادت میکنی حتی روفرم میای بعد از مدتی.

صدا از کوه طور رسید!

شماره 433 از گفته های شیخ ابوالحسن خرقانی/کتاب نوشته بر دریا/محمدرصاشفیعی کدکنی
و گفت: اگر کسی ترا پرسید که ((فانی باقی را بیند؟)) بگوی که ((امروز در این سرای فنا بنده ی فانی باقی را می شناسد.فردا این شناخت نور گردد باقی را ببیند.))

سفری به شیوه شازده کوچولو

یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر*

یه دوستی میگفت" ما رو از غم می ترسونید؟!"

راست میگفت. ما در شکم غم هم باشیم بلدیم شادی بسازیم.

بهشت،بدون مسئله هایی برای حل کردن جهنم میشه!

شب ظرفها رو شستم غذای فردا رو درست کردم که مجبور نباشم صبح زود بیداربشم.تا غذا سرد بشه نشستم یکی تو سر خودم زدم یکی تو سر درسها؛ سرچ کردم درباره اینکه چه طوری به همه ی کارهامون برسم. به یه ماتریس فوریت اهمیت رسیدم. تا بتونم عملی کنم زمان می بره اما تلاشم رو میکنم.

سلام قولا من رب الرحیم*

من چرا کنار وادی طور نور نمی بینم؟کفشهام رو دربیارم بگم سلام جوابم رو میدی؟سلام که گفتن نام خود شماست.خدایا لطفا برای بنده هات وقت بگذار؛ حرف بزن.

شبه جزیره

آدم به خلوت احتیاج داره ببینه دقیقا چی شده. اسم خلوت کردن؛ تنهایی و انزوا نیست. سکوت کمک میکنه خودم رو دوباره پیدا کنم.