۷۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

نشانه ها

رژ های چرب جگری، گوشتی و اناری؛ کرم ضد لک و فرموژه و تسبیح و مفاتیح و روسری و نخ سوزن سفید مشکی کیفت...

بهارم میرسد از ره اگر تو بازآیی*

دوست دارم ازت بپرسم "کِی میشود روشن به رویت چشم من، کِی؟"

واقعیت به صورت آدم سیلی میزنه

خوابش رو دیدم. بیدار شدم رفتم بالای سرش مثل همیشه که خوابه صدای نفس کشیدن رو بشنوم آروم بشم.دیدم نیست. گفتم حتما رفته نماز بخونه...چشمم خورد به شمع های مشکی.

به یادت ای جان به دل غمی دارم*

از من غریب تر تو هستی
که هستی و نمی بینیمت.

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم*

بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند

قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

جانشینِ تو در این سینه خداوند نشد*

تا تو به خاطر منی کس ننشست بر دلم 
به ز تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم 
سعدی

هیچ وقت درست نفهمیدم چکاره ام!

 دیشب با مقادیری دسته گل و گلدان و شکلات و تابلو خط نوشته و ... برگشتم منزل. مسیر برگشت از آینه ماشین صندلی عقب نگاه میکردم و با خودم میگفتم آخه من که معلم نیستم! 

عاقبت منزل ما وادی خاموشان است*

با درد صبر کن که دوا میفرستمت

این دوا رو "گودو" قرار نیست بفرسته که هرگز نیاد. میرسه به همین زودی.

دلتنگی را چاره ای اگر بود...

پناه می برم به خدا از دلتنگی؛ از دلتنگی، دلتنگی.

گفتم دیگه ترکیب غم و بغل رو دوست ندارم!

دلتنگی یعنی زهرا که یکباره ناغافل میاد دم در محل کار من و میگه فاطمه دیگه نمیتونستم تحمل کنم. پرشدم از دلتنگی.