قندِ مکررِ منی

زهرا گفته اسمش رو بیاری تو دهنت فلفل می ریزم...خنده م گرفت.

گفتم بدون فلفل هم دیگه اسمش رو ازم نمیشنوی؛ خودمم دیگه از خودم نمیشنوم مطمئن باش. انقدر بامزه و خنده دار تلخی ها رو تحلیل میکنه که فکر میکنم ده سال پیش که زهرا در زندگیم نبود با چه فیلتری تلخی ها رو میشکافتم.زهرا یه حالِ شیرین و با دوام هست برای من...

کی بهتر از تو که بهترینی*

برای همه ی ساعت هایی که جا داشت این دوستی ده ساله نشه؛ برای همه ی ترک هایی که با محبت و صبوری و تدبیر تو پر شد ازت ممنونم تا زنده هستم.

امروز داشتم فکر میکردم چای خوردن با تو یه حال متفاوتی داره...همیشگی باش.

 

بهار نورسیده

روی درخت ها کلی شکوفه سفید روییده. نازک و ترد و زیباست؛ 

ما باشیم یا نباشیم جهان زیبایی های اصیل خودش رو حفظ میکنه.

حیف نیست؟

گفت: عمر کوتاه تر از آن است که به تاریکی بگذرد.

چراغی روشن کردم به احترام کلامش و جهانم جور دیگری شد.

نشاط زیستن رو باید در لحظه یافت

خاطرات ما با آدمهایی که دیگه نیستن؛ شبیه تصویرهای ثبت شده در گوشی موبایل یا آلبوم هاست. ما این تصویرها رو، این خاطرات رو یک بار زندگی کردیم. چه شیرین و چه تلخ؛ پس باید بپذیریم در جریان و ساری و جاری نیستن و تمام شدن؛ گاه با مرگ و یا جدایی. اگر مرور میشن نباید سعی کنیم بازسازی شون کنیم و بهشون زندگی بدیم؛ یه لبخند و یک آه کافیه. این لحظه ت رو حالا زندگی کن. 

کجای داستانی

لازمه که آرامشت رو حفظ کنی چون درگیری درونی هیچ کمکی نمیکنه.

خودت رو آروم کن.

بازگشت به حالت کارخانه

چرا ما اشل خطاهای خودمون و دیگران را یکسان در نظر نمیگیریم؟ بدیهای دیگران رو در مقیاس حداکثری و بدیهای خودمون رو در مقیاس حداقلی می بینیم.

چه طوری بهتری

میتونم بی خیال و بی تفاوت باشم.

این لزوما یک انتخاب است.

نمیشه شناکنی و خیس نشی

دیشب که موزیک های پلی لیست گوشیم رو بلوتوث کرده بودم تا از پخش ماشین گوش بدم یکباره بین آهنگها صدای خودش رو شنید. خیلی اتفاقی پیش اومد...سرش رو انداخت پایین و لبخند زد. زیباترین لبخند جهان ثبت شد.

دل بر کف

گفت کاش خونتون طبقه همکف بود؛ می اومدم زیر پنجره تون میزدم زیر آواز...