۱۷۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست*

به خواست آدمهایی که مورد وثوقمون هستن احترام بگذاریم.دوست داشتن یکجور اعتماد کردن هست؛ نیست؟!

اصبحت امیرا و امسیت اسیرا*

خیلی بالا و پایین داره دنیا...ولی جدی نگیر و دل نبند.

اعترافات سلول انفرادی

زندگی میتونست به جای بنفش، صورتی باشه اگر کم خطاتر بودم...انتخاب های درست تری داشتم و تنبلی نمیکردم. دفع الوقت نمیکردم و باور میکردم آینده رویای ندیده نیست. 

شادی ورزش کردن شبیه نشاط روزهای عاشقی نیست؟

از جمله دردهای شیرین میشه به بدن درد بعد از ورزش اشاره کرد. البته بنده به مدد تنبلی فقط روی صندلی تماشاگرم هنوز.

قول های من به خودم

در چهل روز باقیمانده منتهی به سال 98 تغییراتی که در سال جدید به خودمون قول دادیم رو تمرین کنیم تا به بخشی از نظم روزمره مون تبدیل بشه. 

ذهن خوانی

مثلا به چی فکر میکرده که سروده: 
از آن گناه که خیری رسد به غیر چه باک
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک

مانند جاروبرقی که می کاود

آقای نیما روی کانالش نوشته بود: 

تا از یکی خوشتون میاد بهش نگید عاشقتم! بگید کنجکاوتم؛ یعنی میخوام کاونده ی کنج هایت باشم...


چرا ما اینطوریم؟

به من اگر بگی یه روزی آدمی بودی که خانومهای کدبانوی اطرافت رو دست می نداختی که افکارشون زندانی مطبخ هست میگم نه! حتی اگر بگی تو آدمی  بودی که وقتی محجبه نبودی میگفتی نفستون نمیگیره زیر چادر؟ میگم نه من نگفتم. بیست سال بعد هم چیزی که الان هستم رو اعورانه و مشکوک و دور از خودم میدونم. 

یکی بیاد بگه "بسه"

افتخاری داشت میخوند " ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود..." بعد من سر گذاشته بودم رو شونه امید نه قطره قطره؛ شلپ شلپ اشک می ریختم. مامان گفت میشه بسه؟! امید گفت چرا نمیشه؛ بله میشه.

زنگ انشا

کاش معلم انشامون میگفت با مصرع " خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی"  یک داستان بنویسید.