گفتم: دلم گرفت ازم عذرخواهی کن دلم نمیخواد حتی ساعتی با دلخوری از شما بگذره.

 گفت: باشه عذرخواهی میکنم اما سوال بود. جواب بده. 

جواب دادم. یادش آوردم چقدر من رو کم داره و چقدر کم دارمش. اخر مکالمه میخواستم بپرسم کِی میای بغلم کنی؟ نپرسیدم. ولی باید بیاد. چای با هل و دارچین و بهارنارنج و گلاب دم میکنم که برسه. میرسه؟ مگه میشه نرسه؛ امیدمه. ناامید نمیشه.