امید دیشب اومد حرف بزنیم سرم روی شونه ش افتاد و خوابم برد.

کمی بعد شونه ش رو حرکت داد گفت خوابت جزئی از حرفت بود؟ 

بعد که بیدار شدم هنوزم دلم میخواست سرم همونجا باشه ولی خواب بهم غلبه کرد و بوسیدمش رفتم که بخوابم. گفت من نمیذارم هر خانومی منو ببوسه ها؛ تو خیلی خانومی که اجازه داشتی تازه بی هوا منو ببوسی. خنده م گرفت.