بیدار شدم.خونه بودن چقدر خوبه؛ منظورم تعطیل بودن نیست...کنار حال خوب و آدم های خونه بودن خیلی زیباست. فرشید انقدر قشنگ خوابیده که از تماشاکردنش در خواب سیر نمیشم. اینکه شالاپ در خواب نمی بوسمش چون نمیخوام از خواب بپره...تازگی میخنده گوشه چشمش خط می افته. الان در خواب داره لبخند میزنه و این تصویرش رو بوسیدنی تر میکنه. دلم پر از قربون صدقه ست پر از دوست داشتن...دیشب که زیر بارون منتظرم ایستاده بود دیدم چقدر داشتنش خوبه. زود خونه رو گرم کرد سرما نخورم تا صبح چند بار دستهاش رو روی صورتم حس کردم...نگران بوده تب کنم چون زیر بارون بودم. خواهر برادری انقدر رابطه زیبا و عمیقی هست که تعارف لغوی هست به غریبه ها بگیم برامون مثل اونها هستن. در نهایت خونواده جایی هست که آدمها حتی در دلخوری و عصبانیت و خستگی برای هم می میرن. خونه بودن خوبه چون جایی هست که ما اونجا با خانواده کنار هم هستیم. خونه و خونواده چقدر کلمات عاشقانه ای هستن.