سرم رو گذاشته بودم روی پای داداش کوچیکه فیلم می دیدم خوابم برد.

نشسته تا خودم بیدار شم و بیدارم نکرده...

مهربونیش تن پوشه؛ دلگرمی روزهای استخوان سوز و سرد.