دستگیره یخچال سردخونه رو باز کرد. کشو رو کشید بیرون.زیپ کاور پلاستیکی رو کشید. گره رو باز کردن گفتن خدا رحمتش کنه. به همین آسونی. گفتم محاله. گفتن ببوسش بریم. گفتم نع؛ مامانم نیست. ولی گویا مادرم بوده...مادرم بوده؟! چه اهمیتی داره بوده یا نه! به هرحال دیگه هرجا رو میگردم نیست.