دروغ چرا؛ من از مرگ آدمهایی که دوستشان دارم همیشه ترسیده ام. از کفن و خاک و قبرستان ترسیده ام...اما یک روز که خیلی از آن نگذشته پایم را روی دیواره های قبر گذاشتم و رفتم پایین و کفنی را پس زدم تا آخرین دوستت دارم را بگویم...بعد که بالا آمدم دیدم باز میان همهمه ی قبل از دفن دارم داد میزنم " همیشه دوستت دارم...یادت بمونه"