کتابخونه م رو مرتب میکردم سررسید یادداشت های روزانه 14 سالگی م رو پیدا کردم. حوصله شنا در گذشته رو نداشتم حتی بازش نکردم تورقی بکنم اما چند برگه از وسطش سُر خورد که خوندمش. بخشی از مسئله های امروزم رویاهای اون روزهام بوده و خوب اگر اتفاق نیفتاده بود هنوز رویای جذابی بود و بخش های سختش مستتر باقی می موند. من به قانون جذب اعتقاد ندارم اما لازمه مراقب خیالپردازی هامون باشیم.