دیشب داشتیم قدم میزدیم روی یک تخت سیاه جلوی یک کافه نوشته بود:روزهای جوانی روزهای کافه نشینی اند؛روزهای بی خیالی و ... . گفتم جوانی به کافه نشینی بگذره پس کِی زحمت بکشیم میان سالی و پیری رو بسازیم؟ ارمغان و محصول این بی خیالی چی هست؟ ولی من شخصا آدم بی خیالی ام و از خودم به شدت شاکی ام.