از گالری شیرین اومدیم بیرون؛ در پیاده روی سنایی قدم میزدیم مامان تماس گرفت گفت بیاید خونه باهم فوتبال ببینیم.
اجابت کردیم.حالا هیچ کدوم فوتبالی هم نیستیم ولی خوش داشتیم کنارش باشیم.