کوچه ش تنگ بود.
انقدر تنگ که آینه ها رو خوابوندم روی ماشین تا رد شدم. اگر میدونستم وارد میشدم؟ صد البته که نه.
یه جاهایی نه میشه جلو رفت نه میشه دنده عقب گرفت.از هر طرف ماشین تا دیوار هم پنج سانت فاصله ست؛ یعنی نه از در نه از پنجره نمیشه فرار کرد. تا حالا زنده و سالم در خودت دفن شدی؟ یه حس اینطوری.