همه چی رو که نمیشه گفت؛ میخوام بگم یه حرفهایی هست که اگر گفته بشه یعنی پایان ماجراست. تو باید خودت متوجه میشدی قبل از اینکه من بگم. اگه راحت گفتم دلیلش این هست که وسایلم رو جمع کردم برم. شبیه بچه ای که زنگ میزنه و فرار میکنه. اگر میخواستم بمونم حتما بهت مهلت میدادم خودت بفهمی اما من دیگه دلم نمیخواست به تو وقت بدم. همه ی عمر من نمیتونه برای تو باشه و به انتظار اینکه " بالاخره متوجه میشه" . خودمو ترک میکنم؛ خودمی که تو بخشی از وجودش بودی. میرم یه "خودم" جدید بسازم. دنبالم نیا. پیدام نمیکنی. دوست ندارم پیدای تو بشم.