سیزده ایستگاه در مترو بودم و دوبار خط عوض کردم.قبل از سوار شدن به مترو یه آقایی رو دیدم وقتی هم پیاده شدم پیاده سمت خونه میرفتم در انعکاس شیشه یک ماشین دیدمش! تا این حد هم مسیر بودن واقعا طبیعی نبود. ایستادم؛ نگاهش کردم. آقای محترمی به نطر میرسید.نزدیک اومد سلام کرد گفت میشه قدم بزنیم؟ یه درخواستی داشتم.
اگر چند سال پیش بود یک جواب دندان شکن میدادم و میرفتم. دو سه دقیقه به حرفش گوش دادم فقط گفتم قبل از مترو جلوی عابربانک هم میپرسیدین جواب میدادم لازم نبود چنین مسافتی دنبالم بیاید. خداحافظی کردم و تمام.