گفت قشنگ شدم؟ گفتم فرقی نکردی!
گفت آرایشگاه بودم...
مانده بودم چه طور ماجرا رو رفع و رجوع کنم.
زبان بازی و لفاظی جواب نمیداد؛ گفتم تسلیمم
ندیدمت؛ حالا میشه دو تا چای بریزم بخوریم نگاهت کنم حالا که قشنگ تر شدی؟
گفت بریز.یعنی حواس پرتیم رو بخشید.