اجاره گلخونه چند ماه پرداخت نشده بود و حاج زمان که صاحب زمین بود به استناد یکی از بندهای قرارداد میتونست حکم تخلیه بگیره. سربه زیر رفت و گفت: حاج آقا نداشتم شرمنده حالا هم امر کنید خالی میکنم.

حاج زمان دستی به موهای پرپشت و سفیدش کشید و گفت: مهرسردی نکن! دلم به تو گرمِ نه پول اجاره؛ مهرسردی نکن مرد. سرتو بیار بالا نگاهم کن.

شبی که این خاطره رو گفتی؛ من تو بودم و تو پیرمرد.