دیروز یکی من رو یاد تو انداخت.

دیوونگی کردی میخواستی خودتو از ما بگیری؛ اصلا یادم نیست چند سال پیش بود. به بیمارستان که رسیدم دیدم زنده ای .....هنوز به تو که فکر میکنم احساس گناه دارم چرا بیشتر حواسم بهت نبوده. بار دوم سال پیش بود؛ پیامک فرستادی فلانی رو به تو میسپرم و من فهمیدم باز داری.... و با چه سرعتی وسط ترافیک غروب تهران رسیدم پشت در حمام خونتون.همش دنبال سهم خودم میگردم در ناامیدی تو.