همه ی شعرهایی که حفظ بودم با تو به کارم نیامد؛ ولی وقت خستگی و عصبانیت و کلافگی از تو شعرها به دادم رسید؛ حتی وقتی شاد از بودنت بودم و گفتنی نمیشد شعر بغلم کرد. ابروهایت که گره میخورد با خودم میگفتم" خودش قهر کرده خودش آشتی کنه" اما یاد سعدی می افتادم که گفته جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد...یادآوری میکردم وقتی که قهری فقط مال خودت نیست. وقتِ منم هست و من دلم نمیخواهد قهر حالمان را بکشد.
*عنوان از حافظ