۱۵۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

بلد بودن

به پسرکوچولوی ۱۷ ساله مون میگم دوستت دارم جواب میده منم همینطور!

میگم یه جایی از زندگیت یکی گفت دوستت دارم با کلنگ دنبالش کنی بهتره تا اینکه بگی منم همینطور. می پرسه خوب چی بگم؟ میگم بگو خوشحالم دوستم داری یا بگو منم دوستت دارم. میگه دوباره بگو دوستت دارم قول میدم خوب جواب بدم و میخندم از تلاشش و حظ میکنم :)

تو حالا بخشی از منی

تو هنوز برای من خیلی عزیزی. و تو میدونی خیلی فاطمه یعنی چقدر
اما دیگه انقدر قوی نیستم که باتو بودن رو تاب بیارم.
انقدر هم آدم سطحی نیستم که هر غیبتی رو با حضوری پیش پا افتاده و مبتذل پر کنم.
خواستم بدونی همیشه با منی و جات خالی نیست.

گفت دو روزه حالم با خودم و جهان خوب نیست

از بیست سالگی درست از شروع بیست سالگی پناهگاهم شدی.
حالا حالِ پناهگاه من خوب نیست.

تو هیچ وقت نمیتونی با کسی که زخمیش کردی دوست باشی*

دستی که تو را کشته

زخمهایت را چگونه شفا خواهد داد؟

* عنوان از روزبه معین

یک حرف بس است*

وقتی در شرایط هیجانی مثبت یا منفی هستیم گفتگو نکنیم؛ تبدیل به مشاجره میشه‌.
کمی خودمون به حال خودمون رسیدگی کنیم‌. بعد بریم سراغ شخص دوم بگیم مساله من با شما این هست.کمکم کن حلش کنم. یاد بگیریم مسئول حال خودمون باشیم و حال عزیزانمون مهم باشه اما به جای اونها تصمیم نگیریم‌.

sign

در مشاجره دو نفر به جد تلاش میکنم با هر ابزار و هر یادآوری و حرفی شخصیت طرف مقابل تخریب کنیم و مهم نیست چقدر زخمی میشیم؛ بیشتر این اهمیت داره که بتونیم زخمی بکنیم.
در گفتگو دو نفر با علم اینکه خاطرات بد و مسائل حل نشده ای هم با هم دارن که سعی میکنن یادآوری نکنن با حسن نیست و احترام سعی میکنن برای یک مساله مشخص راه حل پیدا کنن طوری که به آرامش خودشون و طرف مقابل منجر بشه.

غمِ خامی خود را خوردن

پشت چراغ قرمز تقاطع مطهری مفتح تماس گرفتم گفتم شما کجایی؟ نگفت چه طور گفت سعادت آباد‌. گفتم بیام پیشت مسیر برگشت حرف بزنیم؟ گفت کارم تموم نشده اما فردام رو با تو هماهنگ میکنم.  به نظرم یکی از نشونه های بلوغ این هست که آدمها متوجه میشن خانواده چقدر مهمه؛ سیزده رجب مامان یه لیست چندنفره از آقایون خانواده رو بهم یادآوری کرد تماس بگیرم تبریک بگم و من هرکاری کردم دیدم گوش دادن به عقلم خوشحالم نمیکنه‌.شاید یه جایی باید تن بدیم به درست ها حتی اگر خوشحالمون نکنه‌.

بعد از روزهای سخت به تعریف تازه ای از خودمون میرسیم

عصر دوازدهم فروردین رسید و من احساس یک فاتح رو داشتم. روزها و ساعت های نسبتا پرفشاری بود( برای من تنبل و راحت طلب) و خوشحالم که تونستم از پسش بربیام.
الان حسم به سیزدهم فروردین حس روزه دارها به هلال ماه شوال هست.

اردوگاه مهر اجباری

تو بخشی از عمر منی که به کلمه تبدیل نمیشی.
گاهی ما نمیتونیم از راهنمایی و تجربه دیگران کمک بگیریم چون فکر میکنیم کسی که ما دوست میداریم آیه ای از خداست که دیگران از سر غفلت هنوز بهش ایمان نیاوردن.
گرچه من ایمانم به تو رو از دست ندادم ولی دارم تمرین میکنم بدون خداییت زندگی کنم‌.


خطر انحراف از مسیر

همیشه یه دوست عاقل اون گوشه کنارهای جیبتون داشته باشید. اینها ذخیره روزهایی هستن که دیگه ذهنتون قدرت تحلیل نداره.دوست عاقل مثل شیب عرضی جاده ست؛ مانع سقوط میشه.