۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

زندگی در صبح ترس

سالها از اتفاقی می ترسیم . روزی آن اتفاق به خصوص محقق میشود ...
از فردا صبح ما در بستر یک ترس کهنه زندگی را ادامه می دهیم؛ همه چیز شبیه قبل است زندگی شبیه یه غلتک سنگین از روی بیم و امید ما رد میشود :)

ای ترس! تو را شکر...*

گفت از مرگ نمیترسم ،بیشتر از این میترسم که اگر نشه سخت میشه بعدش خودمو جمع کنم.بعد یه تیکه از موهاشو برید و سرشو چسب زد و به دستم داد تا وقتی میخواهم صفحه را گم نکنم؛ میان کتاب بگذارم.

*عنوان از فاضل نظری

چشمان باز بسته

مفهومی هست به این نام ؛ که آدم هر چه را که بیشتر پیش چشمش باشد نمی بیند
چندان که من؛ تو را ...