وقتی روی تلگرام می بینم:
maneoore aghaei is typing
سرخوشی و دلشوره ی وقتی رو دارم که حس میکنم عاشق شدم.
چند هفته پیش خانه هنرمندان که کنارش قدم میزدم به حرفهاش گوش نمیدادم...فقط فکر میکردم: خدایا! نمیره.
وقتی روی تلگرام می بینم:
maneoore aghaei is typing
سرخوشی و دلشوره ی وقتی رو دارم که حس میکنم عاشق شدم.
چند هفته پیش خانه هنرمندان که کنارش قدم میزدم به حرفهاش گوش نمیدادم...فقط فکر میکردم: خدایا! نمیره.
گفتم تا حالا عاشق شدی؟ آدم فقط یه بار عاشق میشه؟ اگر با یکی ازدواج کنیم بعد باز عاشق بشیم چیکار کنیم؟همیشه می پرسیدم از بچگیم. خواهرم میگفت زشته آدم از مامانش از این سوالها بپرسه. چقدر سوالهای نامربوط میپرسی!
ولی مامان با بزرگواری سوال های من رو جواب میداد. گاهی با لبخند میگفت تو چرا مثل مریم نیستی؟! راست میگفت. مریم نجیب و خانوم و سربه راه اما من شیطون و عصیان گر. اما هیچ وقت عصیان های من اعتراض نمیشد. بهم پر و بال میداد، اجازه داشتم همه چیز رو بگم و راست هم بگم در زمانه ای که پنهانکاری و دروغ عادی شده. من حتی در نافرمانی هایی که میکردم حمایتش رو داشتم. با لبخند میگفت مامان تو بودن خیلی سخته.
از داداشم دلخور بودم. مامان گفت ناراحت باش ولی کینه به دل نگیر!
گفت فکر کن به من! قلب و کبد و ریه م از هم کینه به دل بگیرن بخوان سر به تن هم نباشه؛ اول من می میرم بعد خودشون.همه تون باهم که باشید من زنده ام.
الان که فکر میکنم چقدر این حرف ها بوی وصیت میده. دوست دارم فراموشی بگیرم.
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کاشنا کردی به دل این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
شکیلا آشفته حالی میخونه و من به این فکر میکنم که آدم نباید همه ی تخم مرغ هاش رو تو یه سبد بگذاره. کاش فقط یک نفر بودی.
بچه های مدرسه امروز میگفتن خانوم چرا مردها اینجوری شدن! ما دیگه به باباهامون هم اعتماد نداریم؛ همه ی مردها و پسرها همزمان با چندنفرن! چقدر ظالمانه ست رفتارهاشون.
جوابی نداشتم. گفتم اجازه بدین بعد درباره ش حرف بزنیم.