تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی*

امیرحافظ پسرم 

این روزها بیش از آن که مادر تو باشم مشغول خودم هستم، مگر نه اینکه اگر نتوانم خوب خودم باشم برای تو هم اثرگزار و کارامد نخواهم بود.

ازت عذرخواهی نمیکنم که مشغول خودم هستم و امیدوارم تو هم در مسیر وظایفی که نسبت به خودت داری؛ کوشا و دقیق باشی. 

بااحترام و عشق، مادرت

 

*از شیخ اجل، سعدی

ON TIME

امیرحافظم 

به موقع ناامید شدن موهبت بزرگی هست که آدمهای کمی ازش بهره می برند.

به عنوان یک مادر و یک دوست امیدوارم بتونم بهت یاد بدم که به موقع رها کنی و مراقب اتلاف انرژی و وقتت باشی.

فقط دچار شک هستم که اگر بدونی در زندگیم چقدر در زمان نامناسب ناامید شدم شاید دیگه دوستم نمونی و فقط بتونم در نقش یک مادر شناسنامه ای کنارت باشم.

اما راست گفتن ارزشش رو داره، گو اینکه با نشان دادن ضعف خودم بتونم تشویقت کنم شجاع باشی و از واقعیت خودت نترسی.

با جانی مملو از عشق به تو، فاطمه

 

تاس دنیا

امیرحافظ؛ میدونی پسرم

فکر میکنم مهمترین چیزی که دوست دارم یاد بگیری این هست که از از دست دادن نترسی؛ از دست دادن خودِ زندگی هست. و زندگی حتی با از دست دادن های مکرر هنوز هم شکوه خودش رو داره.

باعشق به تو 

مامان فاطمه

اگر مانده بودی*

دیروز تولد ۹۰ سالگی ات بود اما میدانی؛ من از همه ی سالهایی که از آن تو شد فقط ۲۷ بهار باتو بودم. هرگز فراموشت نمیکنم...

پرتفوی شما چیست؟

عطر این روزها مشامم رو پر کرده؛ 

همیشه برام بمون فاطمه :)

چه تری چه لن ترانی*

یه حال خوشی به رگهام دویده 

یه حال خوشی روی پوستم نشسته که با همه ی سختیهاش دلپذیره؛ قشنگه.

این شبها و روزها رو هرگز در رویاهام هم نمی دیدم

جمعیتِ شادِ یک نفری

حالم با خودم خوبه. خیلی خوب 

و این دستاورد باارزشی هست که در ۳۳ سالگی بهش رسیدم.

بهشتی

ده روز پیش از خواب بیدار شدم و به یکباره شادی منو بغل کرد؛ چهارشنبه ی قبل بود.

چه ساده زندگی تغییر میکنه و چه سرسختیم ما که تاب میاریم تا به روزهای تغییر برسیم.

زیستن در کالبد تازه

دارم دنبال کار جدید میگردم و از همیشه خوشحالترم.

بعد از سالها بالاخره رسیدم. بالاخره شد.

نترس از اشتباه

تو شیرین ترین تلخی زندگی منی؛ خواستنی ترین سختی و دلپذیرترین جنگِ جهانم. 

حواسم هست بی تابی نکنم؛ در عشق تاب آوردن همه چیز است.