تولید حس ارزشمندی کاذب در دیگران

من یه ایراد بزرگ دارم؛ از آدمها دیر ناامید میشم.

به امید برطرف شدن همه ی ایرادهای بزرگ اینجانب 

وقایع از آنچه به چشم می آیند کوچکترند

مهمترین وظیفه من نسبت به خودم در وقت وقوع بحران این هست که خودم رو آروم کنم و به خودم یادآوری کنم فقط یه بحران اتفاق افتاده و فاجعه ای در کار نیست.

امرداد

امسال مردادش اصلا شبیه مرداد نیست؛ تو رو کم داره.

کد ارتفاعی

روی خودت اسم بگذار؛ دیگران صدا می کنند.

میخوام بگم تو خودت باید به دیگران یاد بدی و متذکر بشی شایسته ی چه رفتاری هستی.

از آخرین یافته هایم ...

آدمها می‌توانند نمایش سخیف و مشمئزکننده ای از " آنچه که نیستند " باشند اما حتی همین وجه نمایشی غیر جذاب هم تصویر اصیلی نباشد.

مع هذا تصور نکنید همیشه آدم‌های نمایشی لزوما نسخه های درخشانی از خودشان را با فریبکاری ارائه کنند.

سخت گفتم؟! 

Credit card

داشتم صحبت های محمدرضا شعبانعلی درباره عزت نفس رو گوش می دادم دیدم من هم از این سرمایه م زیاد هزینه کردم مثلا اینکه رعایت حریم خودم رو به دیگران یاد ندادم؛ هرچند نظر نزدیکانم خلاف این هست چون انتظار دارن هنوز فاطمه ای باشم که بخاطر دوست داشتن باج میده و با لذت این درد رو پذیراست.

برای زینب

هجاهای نامت حریم وادی مقدس طور است
نامت را می گویم
جواب میدهی
معجزه ای رخ می‌دهند
پیامبری دوباره صدای خدا را شنیده است.

به مو رسید و پاره شد

چی میشه که نبودن یکی از بودنش بهتره؟ 

چی میشه که تنهایی آغوش میشه و حضور، دردناک میشه؟

کمی تردید کن

به آدمها فرصت حرف زدن بدیم.

شاید بتونن سوء تفاهمی رو حل کنن؛ شاید بتونم ذهن ما رو درباره موضوعی روشن کنن.

وقت بدین آدمها حرف بزنن؛ اعتماد کردن به تحلیل خودمون آخرین راه باید باشه؛ نه اولینش.

خدا در قطع جیبی، همیشه همراه

مادرها یه جور خدای همیشه همراه هستن

مادر من اینطوری بود؛ اینطوری هست.

وقتی درد دارم وقتی غمگینم وقتی ناامیدم صداش میزنم و کیه که بتونه بگه جوابمو نمیده.

صدا کردنش فضا رو معطر میکنه، دهان من رو معطر میکنه.

حتی اسمش به فضا امنیت میده.

مامان ازت ممنونم که همیشه هستی؛ همیشگی هستی.